گفتمش:
دل میخری؟!
پرسید چند؟!
گفتمش:
دل مال تو
تنها بخند.
خنده کرد و
دل ز دستانم
ربود
تا به خود باز آمدم
او رفته بود
دل ز دستش
روی خاک افتاده بود
جای پایش
روی
دل جا مانده بود
تاریخ : دوشنبه 87/2/23 | 3:55 عصر | نویسنده : کوروش | نظرات ()
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 65063