بگذارکمی رسوخ کند
نفسهایت درون نفسهایم
بگذارکمی افزوده شود
ضربان آرام قلبم
بگذار کمی بیایم درون چشمانت
بگذار کمی در میان قلبت بیاسایم
می گردد اینجا ، می چرخد آنجا
سرمه چشمانت نیز می ریزد.
پیش روی چشمانمان
در حال گذر است
کاروانی از آرزوها ...
بگذار کمی جسم و روحمان بسوزد
بگذار کمی شرم و حیا آشفته شود
لمس کن وجودم را،
همانگونه که می نوازی سازی را
تاریکی در موهایت پنهان است
بازشان کن،
تا شب را آزاد کنی.
بگذار ذره ای شال رها شود
از روی شانه ات
بگذار ذره ای قطره شبنم بلغزد.
تمنای دل این لحظه اینست
نزدیک بیا ...
تاریخ : چهارشنبه 89/8/12 | 8:31 عصر | نویسنده : کوروش | نظرات ()
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 65056