همه ستاره دارند
و من هنوز...
شبی در میان اشکهایم
ستاره ای را دیدم
باخود گفتم
او ستاره ی من است
نمی دانم چرا او هم
از کوچه خلوت گونه هایم زود پر زد ....
اکنون عمریست که من
کوچه گونه هایم را خیس میکنم
تا شاید دوباره برگردد....
اما باز ...
همه ستاره دارند
ومن هنوز
بی ستاره هستم...
تاریخ : دوشنبه 88/6/2 | 2:35 صبح | نویسنده : کوروش | نظرات ()
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 65129