وقتی به من نزدیک می شی
وقتی به من لبخند می زنی
نمی دونی چه رویاهایی می بینم
این روزها دلم بیدار شده و به خواب نمی ره
چیکار باید کنم؟
یه اتفاقی افتاده
نمیدونم این چه حسیه
این چه عطشیه که خاموش نمی شه
چه مستی و نشاطی که این عشق در من به وجود آورده
کسی نمی دونه که آرامش چطور از دست میره
چیکار باید بکنم؟
یه اتفاقی افتاده
دعاهایم بر آورده شده
خدا می دونه که من کی و چطوری عاشق شدم
آدم نگران چطورآرامش را در پریشانی پیدا کند؟
من تنها می شینم و خاطرات رو مرور می کنم
چیکار باید بکنم؟
یه اتفاقی افتاده
تاریخ : چهارشنبه 88/1/12 | 9:2 عصر | نویسنده : کوروش | نظرات ()
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 65079