سلامخوبي؟
از ديده به جاي اشک خون مي آيد دل خون شده ، از ديده برون مي آيد
دل خون شد از اين غصّه که از قصّه عشق مي ديد که آهنگ جنون مي آيد
مي رفت و دو چشم انتظارم بر راه کان عمر که رفته ، باز چون مي آيد؟
با لاله که گفت حال ما را که چنين دل سوخته و غرقه به خون مي آيد
کوتاه کن اين قصه ي جان سوز اي شمع کز صحبت تو ، بوي جنون مي آيد
[گل]
باز هم منتظر حضور سبز هستم [گل]