گاهي شبي سياه،- تمام شب-بر شانه ام ?خميازه مي کشيد.اين سالهاي سال ، برق نگاه من ،از روزن دلم،تا انتها ،تا گرمگاه سينهء دشمن رسانده است.آنجا… ، آنجا که آب وآبي دريا ،آميزشي ز خون من و تيره و طلاست.قنداق ،هر فصل در کنار ماست.فصل بهار و رستن گلها،فصل خزان و ريختن تنها،هر فصل ?همراه ماست
پيروز باشي.